بازدید امروز : 299
بازدید دیروز : 159
آیا حدیث منسوب به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که می فرماید:«هر کسی مرا به خروج ماه صفر و حلول ماه ربیع الاول بشارت دهد من او را به بهشت مژده می دهم» معتبراست؟
آن چه در احادیث آمده است بشارت بهشت به جناب ابوذر در ماه آذر رومی است نه ماه صفر!. و این بشارتی شخصی است، عمومی نیست پس چنین گفتاری صحیح نیست و سندی ندارد !
آن چه زمینه ساز بیان چنین مطلب نامعتبری از سوی برخی شده را می توان در دو تعبیر مطرح و تبیین کرد:
حدیث با لفظ«مَن بَشّرنی بخروج صفر بشّرتُه بالجنه»
الف)- جناب میرداماد در الرواشح السماویه ص 287 به ضعیف بودن این حدیث اشاره دارد.
ب)- در کتاب مستدرک سفینه البحار نوشته الشیخ علی النمازی الشاهرودی این چنین آمده: ... و عن کتاب عجائب المخلوقات قال: روی عن النبی(صلی الله علیه و آله) إنه قال: من بشرنی بخروج صفر أبشره بالجنه.(1) همان طور که می بینید بدون سند و با لفظ«روی» آمده است.
ج)- در کتاب المراقبات (أعمال السنه)، میرزا جواد آقا الملکی التبریزی، ص 37 این حدیث بدون سند آمده است.
د)- علامه جعفری در شرح مثنوی مولوی ذیل ابیات:«گفت هر کس که مرا مژده دهد- چون صفر پای از جهان بیرون نهد» این حدیث را آورده اند و گویند:«روایت فوق مأخذ معتبری ندارد، از میر داماد نقل شده است: که روایت مجعول است». علامه جعفری طبق یک احتمال که بدان تمایل دارند؛ رحلت پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم را در دوم ماه ربیع مطرح و می گوید:«پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اشتیاق زیاد به لقاء الله داشته است.... موقعی که ماه صفر فرا رسید، پیامبر شادمان گشت و با خود می گفت که پس از این ماه به سوی حق سفر خواهم کرد. هر شب تا بروز از این اشتیاق نجات بخش آهنگ«الی الرفیق الاعلی» ساز کرده بود. فرمود هر کس پایان یافتن ماه صفر و ورود ماه ربیع را به من بشارت بدهد، من بهشت را به او بشارت داده و شفیعش خواهم گشت. عکاشه این بشارت را داد و پیامبر فرمود: ای شیر مرد بزرگ، بهشت نصیب تو باد. شخص دیگری هم آمد که بشارت ورود ربیع الاول را بدهد، حضرت فرمود: عکاشه بر تو سبقت گرفته است». (2) باید گفت: چون هیچ سندی برای این حدیث نیست و بر جعلی بودن آن بسیاری از علما اتفاق کرده اند، نمی توان این مطلب را قبول کرد، بر فرض هم که بپذیریم، این جریان فقط در همان زمان پیغمبر بوده و با بشارت عکاشه پایان یافته است، لذا دلیل این نمی شود که از آن به بعد هر کس بشارت دهد به بهشت برود!.
ه)- ملا علی القاری از علمای اهل سنت این حدیث را جعلی می داند:« حدیثُ؛ مَن بشّرنی بخروج صفر بشرته بالجنه لا أصل له» (3)
حدیث با لفظ«فمَن بَشّرنی بخروج آذار فله الجنه»
الف)- برای فهم روایت لازم است متن کامل حدیث را طبق نقل شیخ صدوق(ره) ببینیم: متن عربی حدیث:«عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال: کان النبی ص ذات یوم فی مسجد قبا و عنده نفر من أصحابه فقال أول من یدخل علیکم الساعه رجل من أهل الجن? فلما سمعوا ذلک قام نفر منهم فخرجوا و کل واحد منهم یحب أن یعود لیکون أول داخل فیستوجب الجنه فعلم النبی ص ذلک منهم فقال لمن بقی عنده من أصحاب إنه سیدخل علیکم جماعه یستبقون فمن بشرنی بخروج آذار فله الجنه فعاد القوم و دخلوا و معهم أبوذر رضی الله عنه فقال لهم فی أی شهر نحن من الشهور الرومیه فقال أبوذر قد خرج آذار یا رسول الله فقال ص قد علمت ذلک یا أباذر و لکنی أحببت أن یعلم قومی أنک رجل من أهل الجنه و کیف لا یکون ذلک و أنت المطرود عن حرمی بعدی لمحبتک لأهل بیتی فتعیش وحدک و تموت وحدک و یسعد بک قوم یتولون تجهیزک و دفنک أولئک رفقائی فی الجنه الخلد التی وعد المتقون. (4)
ابن عباس گوید: روزی پیغمبر صلی الله علیه و آله به چند تن از اصحابشان که در مسجد قبا در خدمت وی بودند فرمود: نخستین شخصی که اکنون بر شما وارد شود مردی از اهل بهشت است، چون این سخن را از آن بزرگوار شنیدند، گروهی از ایشان برخاسته و بیرون رفتند، و هر یک از آنان قصد داشت که سریعتر مراجعت نماید تا خود نخستین وارد شونده باشد و در نتیجه بهشتی گردد، پیغمبر صلی الله علیه و آله به نیت آنان پی برد، و به باقی مانده اصحابش که نزد وی بودند فرمود؛ به زودی چند تن بر شما وارد می شوند که از جهت زودتر رسیدن در حال سبقت از یک دیگرند، پس هر کدام از آنان که مرا به خروج«آذر» مژده دهد اهل بهشت است. سپس آنان که بیرون رفته بودند بازگشتند و أبوذر نیز همراهشان بود، آنگاه پیغمبر صلی الله علیه و آله به ایشان فرمود: ما اکنون در کدام یک از ماه های رومی بسر می بریم؟
أبوذر گفت: یا رسول الله آذر به پایان رسیده است.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای آباذر آن را می دانستم و لیکن دوست داشتم قوم من بفهمند که تو مردی از اهل بهشت می باشی، و چگونه چنان نباشد، حال آن که پس از من به دلیل علاقه ات به اهل بیتم تو را از حرم من دور گردانند، و تنها زندگی خواهی نمود، و تنها خواهی مرد، و قومی که عهده دار مراسم کفن و دفنت بشوند به سبب تو سعادتمند گردند و در بهشت جاودانی که به پرهیزگاران نوید داده شده همراه من خواهند بود.»(5)
این حدیث از جهت سند مورد قبول است اما معنای خاصی دارد. آن چه از این روایت به دست می آید و هدف پیغمبر بوده، معرفی جایگاه ویژه جناب ابوذر به دیگران است. و گر نه معنا ندارد که بهشت برای کسی باشد که یک خبر ساده ی این چنینی را مطرح نماید. پس قضیه فی الواقعه هست و الغای خصوصیت برای دیگری در آن معنا ندارد!.(اصطلاحاً قضیه خارجیه است نه حقیقیه) یعنی این فرمایش رسول مکرم اسلام(ص) برای همان حادثه ورویداد می باشد و نمی توان آن را تعمیم داد و بشارت بهشت را برای تمام زمان ها و تمام انسان های پس از این واقعه دانست.
به خوبی از حدیث به دست می آید که پیغمبر مکرم اسلام (ص) تنها خبر ابوذر را پذیرفت، و اگر قرار بود خبر دادن خروج ماه صفر ، برای بشارت بهشت ملاک باشد حتماً بقیه اصحابی که این خبر را دادند، باید بشارت بهشت را از پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم می شنیدند! در حالی که این چنین نیست، چه رسد به این که پس از گذشت سال های متمادی از این حادثه، بخواهیم آن را درباره عده زیادی تعمیم و اثبات نماییم!.
از همه اینها گذشته حضرت فرموده اند:«خروج آذر». آذر از ماه های رومی است و ماه رومی روزهایش با ماه قمری تطابق ندارد. لذا این گونه نیست که همواره ماه آذر با ماه صفر مطابق باشد. تا بتوان این بشارت ها را برای این ماه دانست.
بنابراین در ارزیابی ونتیجه گیری حدیث باید به چند نکته توجه نماییم:
1- هیچ حدیث معتبری وجود ندارد که بیان کند«هر کسی مرا بخروج ماه صفر بشارت دهد من او را به بهشت بشارت می دهم»!. و این مطلبی کاملاساختگی است.
2- روزهای سال با هم یکسان هستند، معنا ندارد بدون علت ، ماهی بر سایر ماه ها برتری این چنینی پیدا کند که به صرف بیان تمام شدن آن ماه ، برایش بهشت بشارت داده شود!.
3- در روایاتی که اشاره به ماه آذر شده است منظور، بیان برتری و جایگاه ویژه ی جناب ابوذرغفاری در طی یک حادثه است تا ماندگاری آن بیشتر شود.
4- خبر سایر اصحاب به اتمام ماه آذر سبب بشارت آنان به بهشت نشد! لذا نمی توان برای سایر مسلمانان در نسل های بعد، این حدیث را جاری دانست .
5- برای این که کسی به اشتباه نیافتد، در حدیث آمده است که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم، ماه را می دانستند و ملاک، خبردادن به خروج ماه نبوده است، بلکه مقصود از این ماجرا ، بیان فضیلتی برای ابوذرعلیه الرحمة بوده است.«قد علمتُ ذلک یا أباذر و لکنّی أحببتُ أن یعلم قومی أنک رجلٌ من أهل الجنه»
6- پس بر همه لازم است تا زمانی که درستی مطلبی به اثبات نرسیده از انتساب آن به اهل بیت علیهم السلام ، خودداری نموده ، دچار نسبت های دروغ و ایجاد بدعت وخرافه نشود.
پی نوشت:
1- مستدرک سفین? البحار، ج 6 ص 293
2- تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد مولوی، محمد تقی جعفری، ج 10 ص 456
3- الأسرار المرفوع? فی الأخبار الموضوع? (الموضوعات الکبری)، ص 324.
4- علل الشرائع، شیخ صدوق،ج 1، ص 176؛ معانی الأخبار، شیخ صدوق ،ص 204
5- معانی الأخبار ص 205، علل الشرایع، ج 1، ص 175
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک